Web Analytics Made Easy - Statcounter

شریفی گفت: مسائل اقتصادی، آسیب های اجتماعی، تغییر سبک زندگی، اولویت دادن برخی از سلایق در بالارفتن سن ازدواج نقش موثری دارند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ علیرضا شریفی یزدی در گفت‌و‌گو با خبرنگار سفیرافلاک، اظهار داشت: آمارها بیانگر این نکته است که تقریبا از سال ۹۲ تا آخر ۱۴۰۰ آمار ازدواج به نسبت جمعیت هرساله در کشور ما کاهش یافته و به همین نسبت میزان طلاق افزایش پیدا کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی افزود: پایین‌ترین سن ازدواج در استان های سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، هرمزگان و اردبیل و تاحدی گلستان مطرح می‌باشد و استان های تهران، فارس و البرز از استان هایی هستند که بیشترین آمار سن بالای ازدواج را دارند و کسانی که در این استان‌ها زندگی می‌کنند معدل سن ازدواجشان بسیار بالاتر است.

کارشناس مسائل اجتماعی با اشاره به دلایل کاهش ازدواج در جامعه، عنوان کرد: اولین و مهمترین دلیل اقتصادی است؛ یعنی با توجه به اینکه رشد اقتصادی ما در بازه ۱۰ ساله ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۰ تقریباً صفر بوده به گونه ای که در برخی سالها شاهد رشد منفی و در برخی سال ها شاهد رشد جزئی مثبتی بوده ایم که در نهایتا در این مدت معدلمان صفر بوده است.

وی تصریح کرد: در این ۱۰ سال اقتصاد کشور هیچ‌گونه رشد و توسعه آماری نداشته و به همان نسبت درآمد مردم‌و توان خرید جامعه کاهش پیدا کرده است، چون برای ازدواج چند آیتم مهم وجود دارد که مهمترین های آن مسائل اقتصادی است و طبیعتاً این امر به طور مستقیم روی مقوله ازدواج، میزان ازدواج و سن ازدواج افراد اثر گذار است.

شریفی خاطرنشان کرد: هر کسی که میخواهد ازدواج کند در ابتدا باید کار و شغل ثابتی داشته باشه تا بتواند یک مسکن مناسب و وسایل خانه‌اش را تهیه کند و بتواند از پس هزینه های جاری زندگی برآید که متاسفانه همه اینها با رکود و تورمی که طی ۱۵ سال گذشته اوج گرفته باعث افزایش سن ازدواج‌ شده است.

کارشناس مسائل اجتماعی گفت: یک دلیل دیگر سخت‌گیری‌های فرهنگی برای مراسم ازدواج بوده است که البته طی سالهای اخیر تا حدی تعدیل پیدا کرده ولی به هرحال هزینه‌های سنگین جهیزیه و بحث هایی از این قبیل برای خانواده عروس، هزینه های تامین مسکن و مسئله مراسم ازدواج برای خانواده داماد، هم از جمله دلایل بالا رفتن سن ازدواج میتواند باشد که این علت نیز بیشتر جنبه اقتصادی دارد البته این مورد در حال حاضر با جرح و تعدیل هایی که صورت گرفته است، وضعیت بهتری در جامعه پیدا کرده است.

وی بیان کرد: دلیل بعدی برای افزایش سن ازدواج به تغییر سبک زندگی افراد در گذشته برمی‌گردد؛ در گذشته ازدواج برای همه افراد یک امری محکوم و اجباری محسوب می شد یعنی هر کس که بزرگ می‌شد یا باید زن بگیرد ویا شوهر کند و راهی جز این نبود اما با گسترش جامعه و حرکت به سمت مدرنیته، افراد یاد گرفتند که بدون مسئله ازدواج هم می توانند احساس خوشحالی کنند و ازدواج دیگر برای افراد از یک امر محتوم قطعی اجباری به یک امر انتخابی تبدیل شده است و برخی از افراد انتخاب می‌کنند که یا ازدواج نکنند یا خیلی دیرتر ازدواج کنند که طبیعتا این موضوع نیز بر روی معدل سن ازدواج اثر میگذارد و سن ازدواج افراد را بالا میبرد.

شریفی گفت: یکی دیگر از یکی از دلایلی که در مقوله سبک زندگی و تغییر سبک زندگی میگنجد، توجه آدم ها به علایق، سلایق و استعداد هایشان است و این افراد این ذهنیت را پیدا می‌کنند که اگر ازدواج کنند یا در سالهای پایین تر زندگی ازدواج میکنند این امکان وجود دارد که این افراد به خواسته هایشان نرسند؛ مانند کسانی که علاقمند به تحصیل هستند و می خواهند ادامه تحصیل بدهند و یا کسانی که میخواهند شغل داشته باشد و یا در یک رشته هنری، ورزشی، و… پیشرفت کنند و در آنجا شانس خودشان را امتحان کنند؛ طبیعتاً این کار به اولویت اول زندگی شان در آن مقطع سنی تبدیل می‌شود و این امر باعث میشود که خیلی ها در سال‌های بعد زندگی یعنی در اواخر دهه ۳۰ زندگی و عمدتا دهه ۴ زندگی بخواهند ازدواج کنند.

کارشناس مسائل اجتماعی بیان کرد: مقوله آسیب‌های اجتماعی نیز در بالارفتن سن ازدواج نقش موثری دارد، یعنی افرادی که می‌بینند میزان طلاق در جامعه زیاد است، طبیعتاً یک ترس و واهمه‌ای برای آنها مستوری میشود و بر پایه این ترس این ذهنیت به وجود می‌آید وافراد از ازدواج می‌ترسند و درنتیجه برخی به صورت انتخابی به سمت تجرد مطلق کشیده میشوند و گروهی دیگر اتفاق برایشان انتخابی نیست بلکه چون حب مناسب و مورد نظر را پیدا نمی‌کنند، سن ازدواجشان افزایش پیدا می‌کند که مورد دوم بیشتر درگیر خانمها میشود چون درهرحال در فرهنگ ایران مردها استارت خواستن و پیشنهاد ازدواج را میزنند.

وی افزود: خیلی از خانم ها هستند که آمادگی ازدواج را دارند اما فرد مناسب پیدا نمیکنند یعنی فرد مناسب با معیارهای آنها و جامعه و یکسری اصول ثابت وجود دارد که حداقل باید دارای توانمندی اقتصادی باشند اما چون وجود ندارد متاسفانه باعث بالارفتن سن ازدواج در جامعه شده است.

شریفی بیان کرد: وقتی مسائل اقتصادی، آسیب های اجتماعی، تغییر سبک زندگی، اولویت دادن برخی از سلایق و علایق فردی و … بر مقوله ازدواج، دست به دست هم می‌دهند و معدل سن ازدواج را در جامعه افزایش می‌دهد از لحاظ اجتماعی با چند پدیده روبرو می‌شویم؛ پدیده اول این است که گاهی زمان مناسب تشکیل خانواده می‌گذرد، بر اساس مطالعات انجام گرفته ما می‌دانیم ۲۵ سال تا ۳۵ سال در همه جای دنیا از جمله در کشور ما یکی از بهترین و طلایی ترین دوران ها برای ازدواج است چون افراد به یک بلوغ نسبی از لحاظ فیزیکی و جسمی رسیده‌اند، مهارت هایی کسب شده، تحصیل شان عمدتا انجام گرفته و در یک بستر آرام طبیعی و در جامعه‌ای که اقتصاد نسبتاً معمولی‌تری دارد این افراد قاعدتاً کار و شغلی پیدا کرده‌اند، مالکیت هایی در خانه و ماشین و حداقل پس‌اندازی دارند و به صورت کلی به شرایط نسبتا ثابتی رسیده‌اند و ازدواج صورت می‌گیرد؛ آسیب قضیه اینجاست که زمانی‌که جوانان از این بازه‌ سنی عبور میکنند یکسری روابط خارج از ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به اجبار شکل میگیرد که همگی با آن آشنا هستیم و مشکلاتی را برای افراد ایجاد می‌کند.

وی افزود: نکته دوم که در بُعد جمعیت شناسی بسیار مهم بوده این است که وقتی افراد دیرتر ازدواج می کنند شانس آوردن فرزند یا تعداد فرزندان مناسب کاهش پیدا می‌کند و این به پیرتر شدن جامعه منجر میشود و یا باعث می‌شود که تجدید نسل در جامعه به اندازه کافی رخ ندهد؛ شواهد نشان می‌دهد که امروزه آمار مقوله تجدید نسل در جامعه ما یک و اندی است که این آمار برای کشور ما بسیاری پایین است و این نیز یکی از آسیب‌های معدل بالای سن ازدواج در بین افراد محسوب میشود.

شریفی بیان کرد: مطالعات نشان می‌دهد در همه جای دنیا از جمله کشورهای ما افراد مجرد بیشتر در زمره آسیب های اجتماعی مثل خودکشی، اعتیاد، دست زدن به کارهای خلاف قانون و بقیه آسیب ها، قرار می‌گیرند؛ طبیعتا هنگامی که افراد دیرتر ازدواج می کنند امکان دست زدن به چنین رفتار هایی برای آنها بیشتر است در حالی که طبق آمار، امکان اینکه فرد متاهل یا متاهلی که فرزند دارد، به این سمت و سو حرکت کند کمتر است و در افزایش معدل سن ازدواج در افراد نقش موثری دارد.

کارشناس مسائل اجتماعی عنوان کرد: آسیب دیگر این است که افراد وقتی در سن بالاتر ازدواج می‌کند روابط متعددی را تجربه می‌کنند، بعضی ها معتقدند که ظاهر این مسئله بسیار خوب است چون فرد تجربه کسب می‌‌کند و در زمان ازدواج از این تجربیات استفاده می کند اما واقعیت امر این است که وقتی افراد روابط متعدد و متکثری را تجربه می کنند، نتیجه اش این است که افراد دچار تنوع طلبی میشوند و متاسفانه برخی از این افراد بعد از ازدواج نیز می‌خواهند این تنوع طلبی را ادامه بدهند یا ناچار به ادامه دادن هستند چون به این کار عادت کرده‌اند؛ این یک آسیب بزرگی است که یکی از آسیب‌های اجتماعی بزرگی چون افزایش مقوله خیانت و افزایش روابط موازی است را در پی خواهد داشت که جزو انحرافات محسوب می‌شود و خود میتواند پاشنه آشیل بزرگ و یکی از دلایل اصلی طلاق افراد باشد.

وی گفت: افزایش معدل سن ازدواج مسئله ابتلا به انواع اختلالات روحی و روانی را نیز در پی دارد، مطالعات بیانگر این نکته است که افراد مجرد بیشتر به اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و امثال اینها دچار میشوند و این هم یکی از آسیب‌های این داستان است.

وی افزود: نکته دیگر اینکه در افراد معمولی و عمده مردم، فرد متاهل رشد اجتماعی بالاتر، مسئولیت پذیری بیشتر را دارد و عمده مردم با ازدواج کردن بعضی از مهارت ها مانند مهارت گفتگو، مهارت ارتباط کلامی موثر، مهارت نقد کردن و مهارت تصمیم گیری و مسئولیت پذیری و…. را بهتر یاد می گیرند، حقیقت این است که زمانی که فرد ازدواج میکند، این مهارت ها خیلی بیشتر در افراد دیده میشود و رشد اجتماعی افراد و مراتب رشد بسیار اهمیت پیدا می‌کند و این اتفاق در افراد مجرد کمتر رخ می‌دهد و یکی از آسیب‌های سنگینی است که متاسفانه افزایش سن ازدواج در افراد ممکن است به لحاظ اجتماعی ایجاد کند به همین نسبت وقتی که فرد سالهای بالاتری را برای ازدواج انتخاب میکند برخلاف این شیوه و استاندارد متعارف قضیه، خیلی از این افراد به دلایل اقتصادی، عاطفی یا اجتماعی از خانواده پدری جدا نمیشوند و در درون خانواده پدری می مانند و این باعث می‌شود که تفاوت های میان نسلی، شکاف های میان نسلی، و در مرحله بالاتر گسست میان نسلی در بین افراد چقدر افزایش می یابد.

شریفی بیان کرد: از آن طرف هم گروهی از افراد که سراغ زندگی مستقل می روند یعنی خانه های مجردی ترتیب می‌دهند، برخی از این خانه‌ها ممکن است برای انواع مفاسد و آسیب های اجتماعی مأمنی شود، ولی جوان مجرد با جوانان مجرد دیگر امکان خطا در آنها بیشتر است چون نظارت اجتماعی در خانواده پدری وجود دارد و یا کسی که متاهل است، به خاطر همسر انجام نمیدهد در آنجا این نظارت چون وجود ندارد آلوده شدن به انواع آسیب های اجتماعی طبیعتاً بیشتر خواهد شد.

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: کارشناس مسائل اجتماعی بالارفتن سن ازدواج آسیب های اجتماعی تغییر سبک زندگی یکی از آسیب سن ازدواج نقش موثری پیدا کرده استان ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۷۴۵۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«کودکان اُتیسمی» روی مرز باریک مرگ و زندگی

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_ زهرا افسر: عکس یک دختربچه اصفهانی صفحه شبکه‌های اجتماعی‌ام را پر کرده بود؛ عکس دیانای بالای آن بزرگ نوشته: «گم شده». چند روزی اخبار را زیر و رو می‌کنم اما کسی از پیدا شدن دخترک ۱۱ ساله چیزی نمی‌گوید. تا اینکه خبر دیگری از دیانا «دختر بچه گم شده اصفهانی» پخش می‌شود.

دیانا گم نشده بود؛ مادرش او را به یک باغ متروکه برده و با چاقو دخترش را به قتل رسانده؛ بعد جسدش را آتش زده و همه جا اعلام کرده که دخترش مفقود شده است. چند روز از این خبر می‌گذرد اما فکر این دختر از سرم بیرون نیامده‌. بستگان نزدیکش گفته‌اند این دختر مبتلا به «اتیسم» بوده است. بغض تمام وجودم را می‌گیرد. به دیانا فکر می‌کنم؛ به مادرش و به تمام کودکان اتیسمی و خانواده‌هایشان.

نجات مهدی‌ها

از همان ابتدای کودکی، دایره افرادی که می‌توانست با آنها ارتباط برقرار کند بسیار محدود بود. در اولین رفتارهای مهدی، مادرش فکر می‌کرد کودکش اجتماعی نیست و این کاملاً طبیعی است. اما بعد از مدتی علائم جدی‌تری از خود را نشان دادند.

مهدی رفتارها و نگاه‌های متفاوت‌تری از هم سن و سال‌های خودش داشت و نداشتن قدرت تکلم به اضافه موارد دیگری که روز به روز در او ظهور می‌کرد مادرش را مصمم کرد تا پیگیر این حالات فرزندش باشد. مهدی دچار اختلال یکپارچگی حسی بود؛ یعنی اگر سرش به جایی برخورد می‌کرد درد را احساس نمی‌کرد؛ اگر ساعت‌ها غذا نمی‌خورد گرسنه نمی‌شد یا بعد از غذا خوردن احساس سیری نداشت. بروز رفتارهای کلیشه‌ای و حرکتی، علائم بیش فعالی و حتی مشکلات گوارشی موارد دیگری بود که نشان می‌داد مهدی شرایط ویژه‌ای دارد.

مادرش که یک زن دهه شصتی است از همان روزهای اول مواجهه با این علائم به خوبی در مورد این اختلال تحقیق کرد و به موقع درمان فرزندش را شروع کرد. سال‌های ۸۸-۸۹ میزان آگاهی نسبت به اختلال اتیسم تقریباً صفر بود تا جایی که حتی عده زیادی از اقوام و آشنایان این مادر سعی کردند او را از پیگیری این اختلال منصرف کنند و نسبت به این موضوع بسیار بدبین بودند. اما زن جوان دست برنداشت و با پیگیری‌هایش متوجه شرایط مهدی شد. خیلی زود درمان کودک دو ساله شروع شد و همین رسیدگی به موقع باعث شد مهدی حالا در سن ۱۶ سالگی با یک بچه سالم تقریباً فرقی نداشته باشد و اگر کسی گذشته او را نداند چندان متوجه این اختلال در او نمی‌شود؛ هرچند که این اختلال تا آخر عمر با او همراه است اما شدت آن بسیار کاهش یافته و کنترل شده است.

مدارا با ترس

مهدی کودک مبتلا به اتیسم به همراه مادرش در مراکز توانبخشی دوره‌های لازم را می‌دیدند و آموزش آنها همچنان ادامه داشت. او به دستور پزشک داروهایی را برای افزایش سطح تمرکزش مصرف می‌کرد تا بتواند در هفت‌سالگی مانند بچه‌های دیگر به مدرسه برود. سال ۹۴ برای خواندن اول ابتدایی به مدرسه رفت؛ اما نه یک مدرسه عادی. او باید سال سرنوشت‌ساز کلاس اول را در مدرسه استثنایی می‌گذراند؛ سالی که معمولاً در ذهن و شکل‌گیری پایه تحصیلی همه کودکان بسیار تأثیرگذار است مخصوصاً برای کودک اتیسمی که شرایط احساسی ویژه‌ای را تجربه می‌کند.

مهدی، روزهای اول با مادر یا دخترخاله‌اش سر کلاس درس می‌رفت؛ اما طولی نکشید که با محیط ارتباط برقرار کرد و توانست تنها پشت نیمکت بنشیند. ترسی که مهدی هفت ساله داشت این بود که نکند برای بازگشت از مدرسه دیر به دنبالش بروند. برای همین یک سوال را مکرراً تکرار می‌کرد: «مامان! یعنی مدرسه‌م تمام شد، تو جلوی دری؟».

مطالعات و تحقیقات پزشکی نشان داده که کودکان دارای اختلال اتیسم، ترس‌های شدید اجتماعی و احساسی را تجربه می‌کنند، ترس‌هایی که شاید برای کودکان یا افراد دیگر معنایی نداشته باشد و غیر منطقی به نظر برسد؛ اما تمام وجود فرد مبتلا به اتیسم را در برمی‌گیرد و باعث می‌شود علائم و رفتارهای غیرعادی در او تشدید شوند. کنار آمدن با ترس‌های مختلف افراد مبتلا به اتیسم یکی از دشوارترین مواردی است که خانواده‌ای این افراد با آنها مواجه‌اند و به صبر زیاد و روحیه قوی برای مدارا با آن نیاز دارند.

اختلال یا استعداد؟

چند ماه گذشت و مادر مهدی خوشحال بود که توانسته با پیگیری به موقع، کودکش را در همان سن هفت سالگی به مدرسه بفرستد؛ تا اینکه یک روز مهدی ناراحت به خانه آمد و گفت دیگر نمی‌خواهد مدرسه برود. وقتی دلیلش را پرسیدند جواب داد: «من از بچه‌های دیگر دیرتر یاد می‌گیرم و آنها من را مسخره می‌کنند.» خانواده‌اش گمان کردند بهانه می‌آورد تا از زیر درس خواندن فرار کند؛ اما پایان کلاس اول ابتدایی که رسید، مدیر مدرسه کارنامه‌ها را تحویل داد و به مادر مهدی گفت باید یک بار دیگر بخاطر شرایط خاصش اول ابتدایی را تکرار کند. او در ریاضی و نقاشی خوب بود اما در فارسی نه. مهدی فارسی را از سمت چپ می‌نوشت؛ کاری که شاید بیش از یک اختلال یک استعداد و توانایی خاص باشد.

دومین سالی که مهدی کلاس اول بود هم تمام شد اما بار دیگر به او گفتند که نمی‌تواند به کلاس دوم برود. بالاخره با پیگیری‌های فراوان مادر مهدی مشخص شد دلیل عقب ماندن فرزندش از سایر دانش‌آموزان کلاس این است که بچه‌هایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارند با آنها که معلولیت جسمی دارند و از نظر مغزی سالم هستند، با هم در یک کلاس هستند. در چنین شرایطی طبیعی بود که کودکان اتیسمی و کودکانی که از نظر ذهنی شرایط خاصی دارند از بقیه دانش‌آموزان عقب بمانند.

مهدی حالا ۱۶ سال دارد و چند سالی است به همراه خانواده‌اش مهاجرت کرده است. کودکی که دو سال در کلاس اول ابتدایی درجا زده بود هفت ماه بعد از مهاجرت به ایتالیا می‌توانست به ایتالیایی حرف بزند و بنویسد. حالا موفق شده در سن ۱۶ سالگی وارد دانشگاه شود؛ هرچند هنوز با برخی ترس‌ها و اضطراب‌ها و علائم دیگری از اتیسم دست و پنجه نرم می‌کند.

آدم امن کودکان خاص باشید

نکته مهم این است که با گذشت سال‌های زیاد از شناسایی اختلالاتی مانند اتیسم، هنوز هم آگاهی چندانی نسبت به آن وجود ندارد. رسانه‌های مختلف، تولیدکنندگان آثار صوتی و تصویری و دستگاه‌های مربوطه، برای شناساندن بیماری‌های خاص و فرهنگ رفتار با آنان چه کرده‌اند؟ چند اثر هنری در این زمینه ساخته شده است؟

فارغ از حوزه رسانه، کارکنان مراکز مختلف از کادر درمان و آموزش گرفته تا خدمات مختلف و شرکت‌های خصوصی زمانی آگاهی و اطلاعات لازم درباره نحوه رفتار با این افراد را دارند؟ این کودکان روزی بزرگ می‌شوند و ح تی اگر در محیط تحصیلی جداگانه‌ای درس خوانده باشند، نیاز دارند روزی کنار بقیه مردم وارد بازار کار شوند. گروه‌های مخالف جامعه چقدر پذیرش، معرفت و دانش کافی برای تعامل صحیح با این افراد را دارند؟

هرچند امروزه آموزش‌های بیشتری درباره چگونگی رفتار با این کودکان به مردم داده شده؛ اما هنوز نوع رفتار صحیح با افراد اتیسمی آن طور که باید در جامعه فراگیر نشده است. نه تنها جامعه، حتی اطرافیان این کودکان ممکن است هنوز با این خلأ آموزشی مواجه باشند و درست ندانند که طرز برخورد با یک اتیسمی چگونه است. خیلی اوقات بستگان، ناخواسته روان کودک دارای اختلال اتیسم را مورد آزار قرار می‌دهند و این در حالی است که این افراد اتیسمی به هیچ عنوان نباید از طرف نزدیکان خود احساس ترس و ناامنی کنند.

کوچک‌ترین جملات یا رفتارهای تهدیدآمیزی که شاید در مواجهه با کودکان عادی استفاده می‌شود برای کودک اتیسمی حکم یک محرک عصبی را دارد و او را به شدت به هم می‌ریزد؛ حتی ممکن است باعث حس ناامنی و ترس ابدی در او شود، طوری که در بزرگسالی به صورت جدی احساس وحشت، او را آزار دهد. نزدیکان این افراد باید آدمِ امن زندگی کودک خود باشند و این حتماً به بهبود سریع‌تر آنها کمک کنید. اگر کودکی با بیماری خاص به شما اعتماد کند راحت‌تر تمرینات توانبخشی را انجام می‌دهد و شما را دشمن خود نمی‌داند. این همان راز بزرگی است که این خانواده‌ها باید آن را بدانند و راه و روش‌اش را پیدا کنند.

بی‌دفاع؛ مثل یک نوزاد

حتماً دیده‌اید وقتی یک نوزاد متولد می‌شود با هر گریه او، دیگران نظرهای متفاوت می‌دهند زیرا متوجه خواسته نوزاد نمی‌شوند. ماجرای کودکان مبتلا به اتیسم هم همین است؛ آنها از سایر هم سن و سال‌های خود مظلوم‌تر و به نوعی بسیار بی‌دفاع هستند؛ مغز فرد اتیسمی نمی‌تواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی به درستی عمل کند و به همین دلیل است که اکثر آنان منزوی هستند و نمی‌توانند از همان سال‌های اولیه رشد خود، با دیگران ارتباط برقرار کنند. اولین زنگ خطر برای خانواده‌ها می‌تواند همین ارتباط نگرفتن کودکان با محیط پیرامون باشد.

مورد دیگری که افراد حتی بزرگسال مبتلا به اتیسم ممکن است به آن دچار باشند؛ نداشتن قدرت تکلم است. همچنین این افراد در برابر تغییر رفتارهای تکراری و کلیشه‌ای مقاومت دارند و در برقراری ارتباط چشمی تا حدی ناتوان هستند. همچنین این افراد نمی‌توانند پاسخ مناسبی به محرکات محیطی نشان بدهند. اختلالات اتیسم، از لحاظ شدت علائم با یکدیگر متفاوت هستند و در سه سطح کلی دسته‌بندی می‌شوند: «سطح نیازمند حمایت، سطح نیازمند حمایت زیاد، سطح نیازمند حمایت بسیار زیاد»

نکته حائز اهمیت این است که اگر خانواده‌ها از همان سنین پایین موارد گفته شده و علائم کلی بیماری‌های خاص از جمله اتیسم را بدانند و در صورت مشاهده آنها در کودک خود به پزشک مراجعه کنند؛ می‌توانند درمان را شروع کنند و آینده او را نجات دهند. البته به شرط آن که در تشخیص این علائم دچار وسواس فکری نشوند و فقط به تشخیص قطعی پزشک تکیه داشته باشند.

نقطه امن بیرون از گود

اتفاق دختر بچه اصفهانی نه اولین مورد است نه احتمالاً آخرین. پرونده دیانا یادآوری کرد هر خانواده‌ای توان، آگاهی، صبر و قدرت مالی لازم حمایت و مراقبت از کودکان اتیسمی را ندارد؛ یادآوری کرد همه کودکان اتیسمی به اندازه مهدی خوش‌اقبال نیستند و شانس زندگی در خانواده‌ای را ندارند که تمام وقت در اختیار آنان باشند.

همه کسانی که بیرون از گود نشسته‌اند مادر کودک اصفهانی را مقصر می‌دانند؛ هرچند در غیرانسانی بودن اقدام او هیچ شکی نیست اما اگر مادر یا پدر آموزش‌های لازم را ندیده باشند، تحت حمایت‌های روان‌شناختی قرار نگیرند و در ثبات روانی قابل اطمینانی نباشند، وقوع چنین اتفاقات تلخ و آزاردهنده‌ای بعید نیست.

اکثر خانواده‌هایی که کودک مبتلا به بیماری خاص مثل اتیسم دارند، تا تجربه کردن آسیب جدی فاصله چندانی ندارند. عدم حمایت‌های مادی و معنوی و ناآگاهی گسترده در سطح جامعه این خانواده‌ها را مشکلات جدی مواجه می‌کند و سرنوشت بسیاری از زوج‌هایی که فرزند آنها دچار بیماری‌های خاص باشد به جدایی و طلاق منجر می‌شود.

یک جست‌وجوی ساده در شبکه‌های اجتماعی، ناامیدی والدین این کودکان را نشان می‌دهد. روشن است که اگر این خوانده‌ها به حال خود رها شوند و ساز و کارها مناسب برای حمایت از آنها تقویت نشود، نه تنها در بیماری اتیسم بلکه در ۲۶ گروه بیماری دیگر که در زیرمجموعه بیماری‌های خاص قرار گرفته‌اند شاهد این سرنوشت‌های تلخ خواهیم بود. اینکه سرنوشت یک کودک مبتلا به بیماری خاص، شبیه مهدی باشد یا دیانا، تا حد زیادی می‌تواند در دستان مسؤولان باشد…‌

کد خبر 6099238

دیگر خبرها

  • با دوری از این ۱۵ عامل به زوال عقل زودرس در جوانی دچار نمی‌شوید
  • آموزش پیش از ازدواج و خانواده به بیش از ۶ هزار زنجانی ارایه شد
  • کسب ۱۲۹ رتبه توسط دانش آموزان در جشنواره نوجوان سالم
  • تشکیل قرار گاه تحول فرهنگی با هدف مقابله با آسیب های اجتماعی
  • سبقت جهانی ازدواج همراهانه از عاشقانه
  • این افراد می‌توانند دو بار وام ازدواج بگیرند
  • «کودکان اُتیسمی» روی مرز باریک مرگ و زندگی
  • تسهیل ازدواج جوانان با مهریه کم
  • کتاب پژوهشی «تبلیغ دینی در مسجد؛ رویکردی آسیب‌شناسانه»
  • سیگار کشیدن چگونه به قلب آسیب وارد می‌کند؟